بهار میشود
یکی دوروز دیگر از پگاه
چو چشم باز میکنی
زمانه زیرو رو
زمینه پر نگار میشود
زمین شکاف میخورد
به دشت سبزه میزند
هرآنچه مانده بود زیر خاک
هرانچه خفته بود زیر برف
جوان و شسته رفته آشکار میشود
به تاج کوه
زگرمی نگاه آفتاب
بلور برف ، آب می شود
دهان دره ها پراز سرود چشمه سار میشود
نسیم هرزه پو
ز روی لاله های کوه
کنار لانه های کبک
فراز خار های هفت رنگ
نفس زنان وخسته میرسد
غریق موج کشتزار میشود
در آسمان
گروه گله های ابر
زهر کرانه میدود
به روی جلگه هاغبار میشود
در ین بهار ...آه
چه یاد ها
چه خرفها نا تمام میشود
دل پر آرزو
چو شاخ پر شکوه باردار میشود
نگار من
امید نو بهار من
لبی به خنده باز کن
ببین چگونه از گلی بهار میشود
? سیاوش کسرای?
پنجشنبه 22 اسفند 1392 - 3:55:59 PM